بهینابهینا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 29 روز سن داره

بهترین دختردنیا

بدون عنوان

اینهابعضی ازدوست های بارک هستند البته همه شون نیستند ولی به ترتیب  بهینا...کیان ....آرین....ستایش اینجادخمل خانومم بالگوهاش دوربین ساخته وداره ازعروسکهاش عکس میگیره واینم قسمت موردعلاقه بهینامسواک زدن البته بیشترتمایل داری خمیردندون بخوری که البته خیلی هم بده عرضم به خدمتدون بهیناگله میگه گناه داره چشم نداره ماراببینه دهنم نداره حرف بزنه  واین جوری میشه که بادکنکم هم می تونه ببینه وهم حرف بزنه این گربه ماله بچگی های خاله عاطفه بوده والبته الان دیگه شماخیلی دوستش داری اینجام بچه شماست بردیش حمام خوابش میادحالا هیسسسسسسسسسسسسسس ساکت مامان خیلی ازدست ناراحتم بچه ام روبیدارکردی به...
20 بهمن 1393

یک روز برازاتفاق

عجب روزی بود کلی اتفاق افتاد ازصبح مادرگفته بودبریم اونجاطبقه معمول هر5شنبه صبح که بابامی خواست بره سرکارماهم رفتیم وبه بشت درهای بسته رسیدیم هیچ کس خونه نبود تواون موقعیت مامنتظره مادرشماهم بشته سرهم دیالوگ بیرون می دادی فکر کنم جیش داشته مادر.......خوب بریم خونه خاله مسا .....دم درروزمین نشسته بودی میگفتی اصلا این مادرازدستش ناراحتم من.....خیلی بس چقدرصبرکنم.......اووووووووووووووووف یک نفس غرغر....کلی سردبودمنم لباس شماروعوض نکرده بودم دیگه بدتر....خلاصه برگشتیم خونه......یکمی خودت بازی کردی گفتی می خوام برم حمام هنوزباتوحمام نگذاشته خوردی زمین .....کلی گریه کردی اماخوب به خیرگذشت ...هنوزتواوج گریه بودی که بازم خواستی بری آب بازی قایقت روگ...
17 بهمن 1393

بدون عنوان

دیگه کم کم دارم دنباله مهد می گردم که کم کم برم سره کاروشماهم بری مهدقربونت برم  البته ازهمین حالااسترس دارم آخه خونه مادرهم به سختی میمونی همش میگی منم میام دلم واست تنگ میشه نمی تونم بمونم ..... بایک مکافاتی میرم ومیام دیدنی........ وابستگی هات بدترشده یک لحظه واسه خودت نیستی همش بایدمن روببینی اگه ازت دوربشم بلنددادمی زنی مااااماااااااااااان بی یاااااااااااااااااااااااااا ولی عاشقتم تورنگ وبوی زندگی من هستی نفسه مامان جان دوست دارم 
13 بهمن 1393
1